meysampg



کوله‌پشتی ۹۷

این مطلب در ویرگول من

منتشر شده است.

۱. فرض کنید کوله‌پشتی دارید که قرار است در آن تجربیاتی را از سال ۹۷ بگذارید و با خود به سال ۹۸ ببرید. تجربیات مثبتی که همراه داشتن آنها به شما کمک می‌کند نسبت به سال قبل فردی توانمندتر بشوید. در کوله‌ی خود چه تجربیاتی را قرار می‌دهید؟

بیشتر خواهم خواند؛ وبلاگ، کتاب، مجله. من تا قبل از امسال بخش زیادی از بودجه‌ی خواندنی‌هایم را به کتاب‌هایی اختصاص داده بودم که یا نمی‌فهمیدم داستان چیست و یا برای فهم، هر کتاب مدت خیلی زیادی از من زمان می‌گرفت. بدون شک تأثیر این کتاب‌ها برای من آنقدر زیاد بوده است که حرفی در آن نداشته باشم، اما ومی هم ندارد تمام سهم را به خود اختصاص دهند. می‌توانم ترکیبی از رمان، فلسفه، کتاب‌های مربوط به مدیریت، برنامه‌نویسی و ریاضیات را انتخاب کنم و سفره‌ی خوانش از این درویشی کمی میل به سمت قورمه‌سبزی کند :دی. سرچ‌ها و وبلاگ‌هایی که خواهم خواند نیز حول همین تغییر خواهند چرخید.

۲. برای حرکت در مسیر زندگی باید سبک و چابک بود. چه مواردی را از کوله‌ی خود خارج می‌کنید که در سال ۹۷ باقی بماند و شما سبک‌تر حرکت کنید؟ چیزهایی که از کوله‌ خارج می‌کنید مثلا می‌تواند تجربیات ناخوشایند یا ناراحتی‌ها باشد.

بحث کردن تا رسیدن به جواب. هیچ ومی ندارد هر چالشی جواب داشته باشد. همان قورمه‌سبزی ۱ هم بعضی وقت‌ها زمان می‌خواهد که جا بیفتد. بعضی وقت‌ها باید شُل کرد :)).

۳. فرض کنید در پایان سال ۹۸ بیشتر آن فردی شده‌اید که شبیه خود ایده‌آل شما است. در این صورت چه ویژگی‌ها و رفتارهایی باید در شما تقویت شود؟ چه چیزهایی را در کوله‌ی خود می‌گذارید که کمک می‌کند این ویژگی‌ها در شما تقویت شود؟

همدلیِ فعال به جای همدلیِ منفعل؛ و برای فهم و تقویت آن هنوز در حال خواندن و جستجوام! ;).


پ.ن: ما تو خونه‌مون میگیم قرمه‌سبزی، تو توییتر میگن قورمه‌سبزی. چمیدونم والا!


این نوشته امروز در ویرگولم به

این آدرس منتشر شده است.

من به عدد و اطلاعاتی که از اون بشه کشید بیرون خیلی علاقه دارم و از سر همین معمولا با نصب ابزارهایی رو گوشیم یا بعضی وقتا ابزارهای پوشیدنی که خیلی مزاحم نباشن (مثل دست‌بند) سعی می‌کنم در مورد خودم عدد جمع کنم. چند ساعت خوابیدم یا چند ساعت تو مترو بودم و یا چند دقیقه رو تو تاکسی گذروندم و از این جور موارد. معمولا این کارو همیشه سه چهار ماه هر روز بدون وقفه و منظم انجام میدم و در نهایت هم طبیعتا می‌بینم این کار به هیچ دردی‌م نمی‌خوره و میرم سراغ اندازه‌گیری یچی دیگه. اینکه میگم به هیچ دردی نمی‌خوره از سر اینه که عملا وقتی می‌خوام یه کاری رو انجام بدم، انجام میدم. حاشیه‌های اینور و اونور آدم رو اذیت می‌کنن ولی در نهایت چیزی که هست اینه که باید یه کاری انجام بشه و بعد چند وقت هم طبیعتا عادت می‌کنه آدم و همه‌ی اعداد حول یک میانگین با تلورانس کم می‌چرخن و جذابیتی ندارن دیگه.
این چیزی‌ه که بهش میگن متوسط یا کارمندی یا رعیتی یا هر چیزی. یه روال رو تو زندگی می‌گیری و رفته می‌کنی تا ته. سرت تو کار و آخور خودت‌ه و فارغی از اینکه بیرون چی می‌گذره و چی نمی‌گذره. وقتی به همه‌ی این آمارهایی که از خودم گرفتم دقت می‌کنم می‌بینم من از سرتاپا یه متوسطم، یه متوسط که از چیزی نمی‌هراسه و در راه متوسط بودن خیلی متوسط‌ه. نمونه‌ش همین تصویر بالاست. زرد یعنی سو سو و نه خوب نه بد و اینطور حالی، آبی یعنی نه چندان خوب و هر چی سردتر میشه بدتر میشه و نارنجی یعنی خوب! و هر چی گرم‌تر میشه بهتر میشه.
گفتم که چند روزی هست دارم به این پیکسل‌بندی فکر می‌کنم. تو همین حال و هوا دیشب داشتم استرس تست می‌گرفتم از یه سروری که قراره بره زیر بار، نمودار اینطور چیزی بود:

بامزه نیست؟ :). خطی لودتایم بالا میره، یه شیوه‌ی متوسط :). و نتیجه‌ی نهایی:

و به نظرم میاد که شاید این نمودار آخری به واقعیت زندگی نزدیک‌تر باشه. آدم متوسط نیست، آدم یاد می‌گیره که چطور کم‌کم متوسط شه.

پ.ن: کابوس اینو دارم که تو پیری‌هام کارمند بایگانی ثبت‌احوال تو یه شهر شلوغ و پر از دود و عصبی میشم. کاش لااقل تبعید شم به یه روستا و معلمی ی چیزی باشم، آدم متوسط هم میشه، بگا نباشه.

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷: این پست برای اولین بار در ویرگول به

این نشانی منتشر شده است.

امیروفسکی این مقاله را در توییتر شیر کرده بود که برای من عنوان اولین موردش جذاب بود! لاجرم به سنت دست دادن با اولین نفر در ورزشگاه و تا آخر رفتن، تا ته‌ش را خواندم. این پست ترجمه‌ی سریع، من‌برداشتی و آزادی است از آن مقاله، بدون هیچ وفاداری به اصل نوشته. تلاش بر این بوده است که برای بار دوم که آنرا می‌خوانم سریع داستان را بفهم‌م که چه بوده است. امید اینکه برای دیگری هم مفید واقع شود.

۱. در مورد استفاده از اینترنت هوشمندتر باش!

مسلما تو اینترنت کارهایی جز چک کردن مدام توییتر و استوری‌های اینستاگرام یا کانال گیزمیز هست! خب سعی کن از اونا -مثل ممرایز یا فرانش- استفاده کنی. مرسی.

۲. در مورد هر چی که یاد می‌گیری یچی بنویس.

بهترین راه برای اینکه وقتی یچی رو یاد می‌گیری یادت بمونه، اینه که در موردش بنویسی. با زبانی که خودت بفهمی، دقیقا مثل یادداشت‌های کنکور!

۳. یک لیست خلاص!» درست کن!

همیشه یه لیست درست می‌کنیم از کارهایی که باید انجام بدیم، از این به بعد یه لیست هم داشته باش از کارهایی که کردی و گفتی خلاص! اینم تموم شد!». این لیست حالت رو خوب میکنه و بهت اعتمادبنفس میده و موجب میشه کم‌کم قوی و قوی‌تر شی.

۴. آخ آخ از بازیای فکری!

یه بازی فکری انتخاب کن و بازی کن! چیزی که مجبورت کنه به فکر کردن! سودوکو شاید خوب باشه، ولی من این پازل منطقی‌ها رو دوست دارم!

۵. رُفقای باهوش داشته باش.

تو میانگین ۵تا آدمی هستی که اکثر اوقات دور و برتن! اگه جایی هستی که هر چی تو میگی درسته، داری اشتباه میزنی داداچ! سعی کن رفقایی داشته باشی که فکر کنن، بحث کنن و تو و حرفات رو به چالش بکشن!

۶. زیاد بخون.

تا میتونی بخون! هر چی متن درست درمون دم دستت هست بخون! علمی! تخیلی! رومه! آگهی استخدام! زندگی‌نامه‌ی آیت‌الله بهبهانی! هر چی! بخون! زیاد بخون! کم‌ترین فایده‌ش اینه که اونقد دایره‌ی لغاتت گسترده میشه که امکان رابطه‌ی بهتری با بقیه رو بهت میده و بهتر میتونی منظورت رو منتقل کنی.

۷. به بقیه توضیح بده!

به بقیه در مورد چیزی که بلدی جوری توضیح بده که بهش علاقه‌مند شن، ساده و محکم! اگه هم چیزی رو تازه داری یاد می‌گیری، جوری یاد بگیر که بتونی بری پیش بقیه در مورد کلیاتش توضیح بدی! کلا سعی کن توضیح بدی، بگرد دنبال گوش! [و بهترین جا برای گوش پیدا کردن، سمینارها یا لاگ‌ها هستن].

۸. هیئتی یچی یاد بگیر!

حالا اینقد ترمیک و آکادمیک و مثبت و رو خط یاد نگیری چیزی نمیشه بخدا! بعضی وقتا هم بسیجی‌طور بزن به خط و یچی یاد بگیر! ول کن می‌فهمی یا نمی‌فهمی، زخم کن و سعی کن بری جلو! برا یه آخر هفته چی میتونه جذاب‌تر از یچیز جدید یاد گرفتن باشه! یه زبان برنامه‌نویسی جدید یا یه غذای جدید! حتی ترکیب دلسترهای مختلف از رو یه آموزش! یجا به دردت میخورن! یاد بگیر!

۹. یه زبان جدید یاد بگیر.

یاد گرفتن یه زبان جدید بهت کمک میکنه هم چیزای جدید یاد بگیری و هم با آدمای بیشتری رابطه برقرار کنی و هم با فرهنگ‌های متفاوتی آشنا شی! روزی سه چهار کلمه از یه زبان رو یاد بگیر! در کنارش میتونی موسیقی‌های به اون زبان رو گوش بدی و این بهت کمک میکنه در زبان بیشتر پیشرفت کنی.

۱۰. بخواب بابا جان! بخواب!

کی نفر اول گفت کم‌خوابی نشونه‌ی خوبی‌ه؟ :/ آقا جان تا میتونی بخواب، اولا مغز فن نداره که خنک شه! و دوما هر چی یاد می‌گیره رو تو بافر نگه میداره! خواب به مغز کمک میکنه تا اطلاعات رو از بافر به یه محل بلندمدت‌تر منتقل کنه! همیشه و مخصوصا وقتایی که داری یچیز جدید یاد می‌گیری، مواظب خوابت باش! چرت بین یادگیری هم فراموش نشه!


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها